مولود کعبه عشق در کعبه به پا گشت ، خدا می داندمولِد شیر خدا گشت ، خدا می دانددر شب حادثه در جای پیمبر خوابیدهجرت دوست روا گشت ، خدا می داندفاطمه کفو علی بود ، چنان دسته گلیاز چه قبرش به خفا گشت ،خدا می داندیُطعمون است سه شب خاطره ی افطارشسفره لبریز صفا گشت ، خدا می دانددست پرورده ی دامان رسول است علیراه او جمله ، وفا گشت ، خدا می داندعلم در سینه ی دریایی او مخفی ماندنکته در نکته چها گشت، خدا می داندبار ها
دریاچهای که آسمان را در خود جای داده است، در دامنه رشتهکوههای زاگرس، دریاچهای شفاف است که اگر بر ساحل ماسهای آن بایستید، میتوانید بستر دریاچه را ببینید. به خاطر زلال بودن آب دریاچه است که تصویر آسمان آبی دورود، بر آن نقش بسته است. به دریاچه گهر سفر کنید تا بدانید چرا به آن «نگین اشترانکوه» هم میگویند. خوش اقبالی با اشترانکوه همراه بوده است که با یک زمین لرزه، بستر این دریاچه در آن تشکیل شده است. برای آشنایی بیشتر با طبیعت این منطق
گریه کن تامغفرت آیدبه دامان عطا/روزهای آخری باشد در این ماه خدا/لطف ایزد برگ آزادی ازآتش بود/برترین نعمت بود آن گوهرناب ولا/درنمازوروزه وقرآن وافطار وسحر/گنج زیبای بصیرت بندگی باصفا/عشق درمان میشوددر پرتو آل نبی/ازخدا خواهیم دائم این ولارابا رضا/انس باقرآن همیشه عزت رحمانی است/ارث این ماه مبارک گلشن خوب دعا/ای خداتقوای ماراحفظ کن تاروز حشر/تازشیطان ستمگر دور گردیم وجدا/آخرماه مبارک عیدی ماشدظهور/یوسف زهرابیاید میدهد دل راشفا/
بسم رب الرفیقسر نماز بودم. از معدود ثانیه هایی که به زور با خدای خودم خلوت میکنم. رکعت دوم، بین قنوت و رکوع، انگار که زورِ دست هایِ نسیان نرسیده باشه، یاد تو از لابلای خاطرات خاک خورده خودش رو کشید بیرون! وقتی به خودم اومدم سلام آخر نماز بودم...+با وجود همه کم لطفی ها، ممنونم از نسیان!پ.ن
برگ زردی با سماجت شاخه را چسبیده بود
دستهای خویش و دامان توام آمد به یاد
سهیل محمودی
"سوره باران"
مثل باران به تن خشک بیابان برگرد
باغت آباد ! به آبادیِ ویران برگرد
سبز بودیم ولی زرد چو گندم شده ایم
قبلِ خشکیدن مان سوره ی باران برگرد
کوچه های دل خود را همگی ریسه زدیم
ای سفر کرده به این شهر چراغان برگرد
پای بر دامن غربت نکش از تنهایی
ای همه خلق تو را دست به دامان برگرد
وعده های سرِ خرمن به دلم دادم دوست
فصل خرمن که گذشته است بهاران برگرد
عید همگی مبارک :)
#نیمه_شعبان
رفته بودی که بازگردی
رفته بودی که دیو خصم را به پیکار جوانمردانه از وطن بیرون برانی...
دیو خصم را یارای پیکار با تو نبود از در حیله درآمد و به جادوی سیاه رستم را به بند کشید.
چه جوانمردانه جان دادی در راه مام وطن
چه گل های سرخی که از خون پاکت بر دامان مادر وطن روییدند
عطر گل سرخ بود که روحم را نوازش داد
عطر گل سرخ بود که پاکی قلبت را به خاطرم آورد
عطر گل سرخ بود که لغزش اشک بر گونه های مادرت را سبب شد
شاید اگر بودی، روزی ملاقاتت میکردم و برایم ا
خستهام...
الان که دارم این متن را مینویسم تو گویی کوهی همچون دماوند بر دوش میکشم...
آنقدر خسته که میخواهم برای چند ثانیه هم که شده از درون و بیرون خالی باشم. چه کنم که این آرزو خیلی دور از دسترس به نظر میرسد...
آرزویِ رهایی برای چند ثانیه...خوشحالم که هنوز طعم رها بودن را فراموش نکردهام...
اما دللرزان... نکند روزی بیاید که رهایی گم شود در میان گمشدههایم....
از چه خسته شدهام؟!از نبودنهایت؟!... از بودنهایِ موقت؟!... از شادیهایِ موق
بیهوده مرا به هیچ دلگرم مکن
با قول و غزل مرا تو سرگرم مکن
با من تو دو صد بار به جنگ آمده ای
دانم که تو هم چو من به تنگ آمده ای
ناصح شده ای سبک کنی بارت را؟
بر دوش من افکنی تو سربارت را؟
در کوره رهی . چراغ یاران شده ای ؟
در تاب و تب زمین. تو باران شده ای ؟
تو همچو منی و . درد من میدانی
ناکرده گناه گشته ایم قربانی
این درد ندارد هیچ درمان و دوا
آن به که رها کنیم دامان خدا
عادل نکند به هیچکس جور و جفا
یک قوم خوشند و مابقی باد هوا
بر خویش رها نموده سامان جه
سرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم کِ دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیم
"اخوان ثالت"
بله؛ از آفتاب بِ ماهتاب،
از خشکی بِ دریا،
از خورشید بِ برف!
پر از بیقراری بودم. از خونه تا برسم سرکار رادیو قرآن گوش دادم.
عصر بعد از چنگ زدن به ریسمان کلمات حافط و سعدی دست به دامان قرآن شدم. خدا از موسی گفت...خدا گفت نترس...67 و 68 سوره طه رو مدام مرور میکنم.
بیقراریهام شسته شد. خدایا با موسی ت حرف بزن؛ آدم به لالایی کلمات آرامش میگیره.
آن یار که عهد دوستاری بشکست / میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی / پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
آن یار که عهد دوستاری بشکست / میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت دگرباره به خوابم بینی / پنداشت که بعد از آن مرا خوابی هست
شاید باورتون نشه، ولی من مطمئنم که آه جانسوز من بوده که دامان فردوسی پور رو گرفته!
همون دوشنبه شبایی که از خستگی چشمام میسوخت، پتو رو میکشیدم روی سرم ولی از صدای فردوسی پور که تو خونه میپیچید خوابم نمیبرد و در حالی که دندان به دندان کین میخاییدم، باغضب میگفتم ساکت شی الهی عادل!
وی سرانجام برای همیشه ساکت شد!
دردانه کودکم
- برای دخترم، رهایم..
دردانه کودکم
رهای کوچکم
با خنده های ناب
بر بوته های سبز زندگی،
گل می کنی!
با هر بهانه ات
با عشوه های ناز
و چشمان سیاهت چه می کنی!
شیرین زبانِ من
از باغِ کلام تو
هر واژه چیدنی است!
آهنگ بابایی گفتنت،
لحنی شنیدنی است.
...
در اوج شادی ات
کودک بمان همیشه
به دامان زندگی...
سعید فلاحی
دکتر شریعتی در ص ۴۶۲ در توضیح ایمان پدران رسول گرامی اسلام (ص) این گونه توضیح میدهد:
ابراهیم، بت شکن تاریخ بشر، تربیت یافتهی آذر، بت تراش جامعه خویش، است… محمد در دامان بت پرستی رشد میکند. درست است که مورخین اسلام همه میکوشند تا دامان عبدالمطلب و ابوطالب را از شرک پاک سازند و این یک تمایل عمومی است که انسان دوست دارد قهرمان گرامی و مورد احترامش از خاندانی پاک، شریف و محترم باشد. همه قهرمانان ملی و اساطیری یا از خدایانند یا لااقل از خا
مگه میشه کتابی با عنوان روزی که برف سرخ ببارد کنار دستت باشه وتو بی توجه فقط درستا بخونی!!! حالا میخادفقط 20روز به کنکور مونده باشه :)وقتی برای اولین بار بازش کردم با این ابیات مواجه شدم
به هیچ حیله در آغوش در نمی آئی
مگر تو را ز نسیم بهار ساخته اند
.
بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان رفته است
صائب تبریزی
دورود
دورود لرستان | شهر زیبایی در استان لرستان
نمایی زیبا از دریاچه گهر دورود
دورود لرستان | سرزمین آبشارهاست که میتواند خاطرات خوشی را برای شما تداعی کند.
برای اطلاعات بیشتر درباره دورود می توانید از لینک زیر مشاهده کنید ، دورود
شهر دورود
اولین فروشگاه اینترنتی دو دورود لرستان
این فروشگاه که کار خود را در سال 1397 آغاز کرد و همواره سعی نموده که به فکر رفاه حال شهروندان باشد و با ارائه محصولات با کیفیت و ارزان و تضمین سطح کیفی کالا ها ،
هر خیر و صلاحی که از هرجا بهمون رسید، از باب الجواد تو بود...
اومدیم به پابوست، و دم آخر، موقع زیارت وداع، دلمون رو، ایمان رو به دستت امانت سپردیم، چرا که جایی مطمئن تر از امانات تو ندیدیم.
چشمای گریونمون رو گره زدیم به شبکه های پنجره فولادت و دخیل بستیم به خان کرمت. که "عادتکم الاحسان... وسجیتکم الکرم..."
رفیقی بامرام تر از تو پیدا نکردیم تو این دشمن بازار دنیا، وچه خوب انیسی شدی برا دل یتیممون
یا معین الضعفاء... ما به جز گدایی در درگاه سلطان کاری
موسم خرمی دشت و دمن است و گاهه ی مستی چشمان غزل خوان ...
فصل نشو و نمای نبات در غایت و گلبنهای تمام شکفتهی گلشن و لطافت هواست ...
امپراطوری "اردیبهشت" ;
این "نگاهبان زمین" و "برپا
کننده ی نظم در هستی" را
خرمی هست و نشاط ،
شکوفایی هست و طراوت ،
وصال هست و نیل به دامان
جانان ، نمو هست و
بالندگی ، میلاد هست و
نورسیدگی ..
این امپراطوری را ملکه ای
است نشسته بر سریر سبز
بهار و طلایه دار شور زندگی
و عطر مشک سای
سرزندگی ..
ملکه اردیبه
السلام ای حضرت سلطان طوس/میدهی برزائران احسان طوس/سرقامت از تبار اهل بیت/دردرا داری شفادرمان طوس/بهرقرآن آیتی ازسوی حق/میچکدبرقلبها باران طوس/آب سقاخانه ات چون زمزم است/دست مابگرفته آن دامان طوس/آستانت آن بهشت ایزدی است/قلب راسامان دهدایمان طوس/هشتمین نورخدای سرمدی/برخراسان داده ای سامان طوس/مهدیت درانتظاریک ظهور/نائبش باسدهمان جانان طوس/
ثروت گم گشته باز آید به دامان غم مخور
........................ سفره ی خالی شود روزی فسنجان غم مخور
ای تن خشکیده روزی پر شوی دل بد مکن
.............................. وین لب ترکیده باز آید به دندان غم مخور
گر سراب نان باشد باز بر چشم بدن
............................. نانوایی را خری یک روز ای جان غم مخور
دور فرمون گر دو روزی بر سرای ما نگشت
.......................... دایما فرمان نباشد پیچ پیچان غم مخور
در خیابان گر به شوق خانه خواهی زد قدم
............................... سرزنشها گر کند بنگاه منزل غم مخور
گرچه م
دیده حسن روی تو دیده منور میشود،
عالم از بوی خوش مویت معطر می شود.
گرد دامان تو گردم، دامن افشانی ز من،
سر به سودایت زنم، درد سرم سر می شود.
دیده چشمان ترت چشمان من تر می شود،
بوسه از لبهای تر گیرم، دلم تر می شود.
آبرویم ریزی و از تو نشویم دست هیچ،
آبرو با آب جو گرچه برابر می شود.
تشنه تر گردم، ببوسم از لبان تشنه ات،
بوسه خوش باشد برایم، مرگ خوشتر می شود.
کاش با چشم دلت بینی جهان عشق را،
پیش چشمانت جهان از عشق دیگر می شود.
بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیممستیم اگر ساکن میخانه نباشیمما را چه غم ار باده نباشد، که دمی نیستاز عمر که با نالۀ مستانه نباشیمسرگشتۀ محضیم و در این وادیِ حیرتعاقل تر از آنیم که دیوانه نباشیمچون می نرسد دست به دامان حقیقتسهل است اگر در پی افسانه نباشیمهر شب به دعا می طلبیم اینکه نیایدآن روز که ما در غم جانانه نباشیم#مهدی_اخوان_ثالث
سر تا پایم را خلاصه کنند می شوم "مشتی خاک"که ممکن بود "خشتی" باشد در دیوار یک خانهیا "سنگی" در دامان یک کوهیا قدری "سنگ ریزه" در انتهای یک اقیانوسشاید "خاکی" از گلدانیا حتی "غباری" بر پنجرهاما مرا از این میان برگزیدند : برای " نهایت" برای " شرافت" برای " انسانیت" و پروردگارم بزرگوارانه اجازه ام داد برای : " نفس کشیدن " " دیدن " " شنیدن " " فهمیدن "و ارزنده ام کرد بابت نفسی که در من دمیدمن منتخب گشته ام : برای " قرب " برای " رجعت " برای " سعادت "من مشتی ا
حقمان است اگر غم زده و سرد شدیم
یا که از مزرعه ی سبز خدا طرد شدیم
ما چرا عابر پس کوچه ی عادت شده ایم؟
دور افتاده ز دامان شهادت شده ایم؟
لب فروبند که مرغان غزلخوان رفتند
مرگان باد خدایا که شهیدان رفتند...
امروز رفتم قطعه ی 50 کنار خاک مهربان محمدعبدی که معلم و رفیق و عشق و علاقه ام بود....حال خوشی داشتم!
دین واسلام وولایت همه احسان حسن/مکتب پاک محمدرخ ایمان حسن/پسر حیدروزهرا شده خورشیدولا/گشته تفسیرامامت برقرآن حسن/زقدوم وکرم او شده کوثر جاری/مذهب شیعه نگینش بشود جان حسن/دست زیبای کرامت بدهد شاه وگدا/کاش گیرم به قیامت گل دامان حسن/مجتبی چله نشین سحر ماه خدا/دردها لطف بخواهد بردرمان حسن/کشوروملت ورهبر همه دربیمه او/میشود اسوه دنیا همه ایران حسن/مژده داده برمهدی که رسد روز ظهور/لشکرخامنه ای هست چوجانان حسن/
هر طور که فکر میکنم از حکمت خداوند به دور است.
از عقلانیت هم به دور است...
اصلا از همه چیز به دور است!!!
در جنگی خصمانه مقابل دشمن، پیروز شوی و خاکت را پس بگیری
فرماندهان زیادی شهید شوند درست...
دوستداران حق، نوربالا زنان در دامان سید الشهدا جای بگیرند، درست...
اما خداوند همه خوبها را ببرد و کسی دیگر نماند؟!
کسی به خوبی آنان که رفتهاند نماند که بار روی زمین مانده را بردارد؟!
یعنی هر چه امثال شهید همت و باکری و باقری و ... بودند رفتند و پرکشیدند و
ای تو آن که صدای گریه ات حتی در سکوتِ مرگبارِ شب به گوشِ کسی نمی رسد؛ای تو آن که نگاه ها از تبرک به چهره ی مقدست محروم اند؛در کدامین قبه ی متبرکه به انتظار برخواستن بانگِ ظهورت نشسته ای؟در کجای آسمان با خدایمان برای ما دعا می کنی؟در کدامین شب از حوالیِ بی خیالیِ ما گذر کرده ای و گردِ پاکِ محبتت را بر دامان ما نشانده ای کِ اینچنین مجنونِ رایحه ی بهشتی ات شده ایم؟کجای زمان برای ما دستانت را به سمتِ خدا گرفته ای کِ در دل شب نامت بر قلب هایمان درخش
به نام خالق بیهمتا
#مجالس+
#دیوارنوشت
خبر آمد خبری در راه است
سرخوش آن دل که از آن آگاه است
شاید این جمعه بیاید شاید
پرده از چهره گشاید شاید
دست افشان پای کوبان میروم
بر در سلطان خوبان میروم
میروم بار دگر مستم کند
بیسروبیپا و بیدستم کند
میروم کز خویشتن بیرون شوم
در پی لیلا رخی مجنون شوم
هر که نشناسد امام خویش را
برکه بسپارد زمام خویش را
با همه لحن خوشآواییام
در به در کوچه تنهاییم
ای دو سه کوچه ز ما دورتر
نغمه تو از همه پرشورتر
ک
اینک ولایت شادمان ازاین بصیرت میشود/شاکربه درگاه خدا ازبهر وحدت میشود/درکشورایران ما باشد حماسه جاودان/تسکین بر دلهاهمه مشهورعزت میشود/باشد عبادت زمزم دلدادگی بررهبری/بر شیعه وایرانیان دائم عنایت میشود/ازعشق آل مصطفی مملو شودهرقلب ناب/راه خمینی گلفشان درعصرغیبت میشود/عشق شهیدان وطن اندرولایت محوری/دامان پاک رهبری مملوزبرکت میشود/دشمن اگرچه خولی وشمروسنان وحرمله است/ننگ و شکست دشمنان همراه ذلت میشود/جام سرافرازی ما اینک جهانی گشته اس
مرغ دلهامیزند پرتاخراسان رضا/منتظرتاکه بگیرد لطف واحسان رضا/گنبدنورانی او چلچراغ آسمان/رهنمای کل عالم سوی ایمان رضا/میرود زائربگیرد معرفت درآن فضا/هست آرامش به دلهاگنج سامان رضا/مشهدمولابه عالم قبله گاه شیعیان/مملو فیض وعنایت هست دامان رضا/کاش اندرمحضر او دل سپاری برولی/ذره ای این قلب گیردعشق وعرفان رضا/زمزم گلدسته او استجابت بردعاست/زائر مولا بگیرد بازدرمان رضا/آن حریم و بارگاهش مرکز حاجات شد/میشود هرسخت برما سوی آسان رضا/حضرت صاحب زم
مرغ دل پرواز دارد تاخراسان رضا/دست گیرد در حریمش سوی دامان رضا/آرزوی شیعیانش همجواری با حرم/تابگیرد ذره ای هم مهروایمان رضا/اندراین ماه کرامت زائرش با معرفت/میرود تامشهد اوبهر احسان رضا/درثواب حج وعمره میشود آنجا شریک/هرکسی باعشق باشد بازمهمان رضا/درجوار مضجع او یاد زهراوجواد/میشود مشمول لطف و گنج ودرمان رضا/اشک شوقت را روان کن بروصال حضرتش/ازبر سختی دوران هست آسان رضا/مثل خورشیداست مشهد درمیان این جهان/هرکجا آبادگردد بهرسامان رضا/مرقد پ
دورود
دورود یکی از زیباترین شهرهای استان لرستان است.
دورود که در گذشته نامش بحرین بوده در ۸۶ کیلومتری خرم آباد واقع شده. به دلیل قرار گرفتن این شهر در دامنه زاگرس و رشته کوه اشترانکوه، یکی از شهرهای سرسبز خرم آباد محسوب میشود. وجود آبشارهای متعدد و یکی از منحصربه فردترین دریاچه های ایران، یعنی گهر در این شهر باعث شده، دورود جزو پرمسافرترین شهرهای لرستان باشد.تفرجگاه باباهور یکی از تفرجگاههای شهر دورود با مساحت ۵۰۰ هکتار است که در گذشته
بوی محرم می وزداندرمشام جان ما/عشق حسین بن علی تکمیل بر ایمان ما/گشته سیه پوش عزاهر کوچه وهرتکیه ای/داغ محرم آمده برزمزم چشمان ما/احمدو آل مصطفی مدیون کارکربلا/بخشیده حب مرتضی هرلحظه ای احسان ما/آمدحسین وزینب ویک یک زیاران ولا/اشکی چکدازدیدگان برگوشه دامان ما/کم کم علمهای عزا برپا میان کوچه ها/شوروشعورودلبری آمد زآن قرآن ما/شیعه همیشه عاشق ودلداده کوی حسین/حب و ولای حضرتش بخشیده است درمان ما/اینک ولایت محوری شرط وصال ایزدی/داده عزاداری او
احساس از همان ابتدا کودکی بازیگوش بود ...
نیاز به تربیت داشت ....
کم کم بزرگ شد ...
بزرگ و بزرگ تر ...
دیگر شب ها بی تابی خود را نگه می داشت و اشک میریخت ولی بقیه را خواب زده نمی کرد ...
یاد گرفت که باید برای ابراز وجود و خواستگاری از دختری که نامش عاطفه بود اول از پدر و مادر خود اجازه بگیرد ...
پدر و مادر احساس ؟
آری ....
پدر و مادری که احساس را در دامان چشمان فروافتاده ی خود پروراندند ...
حال باید برای فرزند خود به خواستگاری عاطفه بروند ....
عاطفه را از مدت
دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب میپردازد که دانشگاهها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیسهای دانشگاهی شدهاند و دانشجو را به چشم پول میبیند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکتجوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخوردهای تبدیل میشود که نه جامعه خود را میشناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.
ایشان به نقل ا
دکتر محمد فاضلی مطلبی تحت عنوان نااستادان و نادانشجویان در روزنامه ایران منتشر کرده است. در آنجا به این مطلب میپردازد که دانشگاهها تحت فشار کمبودهای مالی دست به دامان تأسیس پردیسهای دانشگاهی شدهاند و دانشجو را به چشم پول میبینند. دانشجویی که قرار است به عنوان نیروی انسانی متخصص و مشارکتجوی جامعه تربیت شود اما به فرد سرخوردهای تبدیل میشود که نه جامعه خود را میشناسد و نه حتی حوصله شناختن دغدغه جامعه خود را دارد.
ایشان به نقل ا
درنیمه ماه خداباران رحمت آمده/میلادپاک مجتبی نور ولایت آمده/بیت علی وفاطمه شدگلفشان معرفت/سروربرای جنت وفیض امامت آمده/دامان پاک مصطفی دربر گرفته یک گلی/خشنودی ایزدنگر تندیس عزت آمده/از سفره احسان اوسیراب گشته شیعیان/یعنی حسن آن حجت خوب کرامت آمده/اشکی ز شوق ومعرفت ازگوشه چشمان چکد/سلطان فیض ایزدی بهر عنایت آمده/ازنسل پاک اونگر رهبر برای شیعیان/اززمزم اخلاص اوبسیاربرکت آمده/یامهدی صاحب زمان تبریک میلادحسن/چون مجتبی سالا دین ازبهر جنت آ
اشک روانم را به دریا می دهم دریا نمی گیرد
تا در کجا بتکانم از دامان دل این سنگ سنگین را
دلتنگیم ای دوست! بی تو در جهانی جا نمی گیرد
با سنگ ها می گویم آن رازی که باید با تو می گفتم
سنگین دلا، دستت چرا دستی از این تنها نمی گیرد؟
#حسین_منزوی
#کانال_آوای_شبانه_پارسا
#اخبار_روز_ایران_و_جهان
-tumblrhttps://avayeshabane.tumblr.com
آخرین خبرها و اتفاقات روز در وب سایت:
websitehttp://aparssa.wordpress.com
منبع خبری کانال:
#BBC_News
مشاهده مطلب در کانال
...در واقع حضور مسلم می توانست فرصتی باشد برای مردم کوفه تا ننگ گذشته را از دامان خود بزدایند و برای همیشه در طول تاریخ خود را سرافراز کنند اما مردم کوفه در این امتحان هم موفق نشدند.حضور نایب امام فرصتی است برای مردم هر عصر تا لیاقت خود را برای حضور امام معصوم(ع) ثابت کنند.آری اگر امام معصوم در آمدنش تاخیر می کند، یعنی مردم برای نایب الامام کم گذاشته اند...
بربهشتی کن سلام وجمله یاران او/صددرود بیکران شد ازبرایمان او/سیدو سالارگشته بر شهیدان وطن/آفرین گویم همیشه بر رخ احسان او/گوهرمظلومیت را داده است بر انقلاب/لطفها برامت ما آمداز یزدان او/گشته الگوی قضاوت با مرام دلبری/برعدالت شورداده گلشن جانان او/شدشهیدراه حق و کربلایی مسلکی/داغ اوجانسوز بوده رهبری گریان او/راه او اینک مصفا درتمام انقلاب/باولایت تا شهادت رهرو وسامان او/گشته دستگاه قضایی مقتدر اندرجهان/منتشراین نهضت ما باهمان سامان او/ای
انتخاب ، اشکان ارشادی از کرمانشاه
یکی گفت : یک چیزی بنویس.
ننوشتم
این آوردم.......
ای جان جان جان چو میبینی چه میپرسی
الا ای کان کان کان چو با مایی چه میترسی
ز لا و لم مسلم شو به هر سو کت کشم میرو
به قدوست کشم آخر که خانه زاده قدسی
چه در بحث اصولی تو چه دربند فصولی تو
چه جنس و نوع میجویی کز این نوعی و زین جنسی
اگر دامان جان گیری به ترک این و آن
ایام فاطمیه تموم شد و من همش در فکر بودم تا مطلبی برای خودم بنویسم. دلِ دیگه هوایی میشه پر میزنه ولی خب رها کنی، رو بوم هرکسی و هرچیزی میشینه...
نگهش داشتم همین حوالی همین سمت و سو
نگاه کردم به داشته ها و نداشته هام
به دستان خالیِ خالی
یه وقتهایی پشیمون میشم از خیلی جذابیت های دوست داشتنیِ اطرافم
نگاه میکنم به دلم و میبینم رفته یطرف پنهان شده و میگه : بمن چه! میخواستی حواست باشه!
دل دیگه شعور نداره؛ اگه داشت که اسمش میشد عقل
اینقدر شرمنده و غرق
قل حق میزند جان مخمّر تو این دیدی و من آن مخمّر
تو با مستان به ظاهر حکم کردیندیدی هست پنهان مخمّر
ندیدی جوشش آن روح رقصانسرور پاک چرخان مخمّر
تو را با خودخوشی بیچارهای کردرها از قول و پیمان مخمّر
چنین آزادیای ننگ است یا ربمبادا هول هجران مخمّر
سزاوارم به یک جام عدمگیرسر زاهد زنم چان مخمّر
شریعت خواندم و جامی نگیراندطریقت راندم از کان مخمّر
حقیقتپیشهای بیجامه آزادچنین باشم به قرآن مخمّر
بیا حلمی سرای باده وجد استبچرخان جان و د
دنیا میلرزاند و منکوب میکند. دنیوی حسرت میکشد که وه چه قدرتی، چه منزلتی! حریص آه میکشد و تمنّای بیشتر میکند. خفته در خواب فروتر میشود. خشمگین سرختر می شود و داغ میطلبد. عاشق به هیچ میگیرد و خرّم میگذرد، چنانکه هرگز دنیا نبوده و نخواهد بود.
دنیا میکشد و خونبها میگیرد، از طفلان دنیا و طفیلیان دنیا. عاشق تماشا میکند، این دامنبیرونکشیده، و رقصان میگذرد. به حقیقت بگویم؛ او هست، این دنیاست که میگذرد، در نوار بهخاک
از 10 روز پیش دارم برنامه های تولد آبجیمو میریزم، وقتی نتونی کسی رو بغلش کنی بهش تبریکت تولد بگی و کلی باهات فاصله داره دست به دامان اینترنت و ویدیو میشی:(قرار شد خانوادمون +دوستای صمیمی آبجیم یه ویدیو از خودشون بگیرن و تولدش تبریک بگن بعد همه این ویدیو ها رو پشت هم بزاریم تا براش بفرستم:)
هماهنگ کردن با این همه ادم که ویدیو از خودشون بگیرن بفرستن سخته چون خیلی لفتش میدن 11 روز مونده به تولد آبجیم ولی نمیدونم چرا قبول نمیکنن که ادیت کردن این وید
جان به حقایق نیاز دارد، نه به احکام. حکم هرچند برای طبع خام دواست، و فرمان گرچه برای عقل شفاست، لیکن برای قلب، حقیقت نوشداروست و بر جان تنها حقیقت رواست.
قلب، خون تازه میخواهد، نه خون مردهی مردابها و خوابها و سرابها. آب باید از سرچشمه بجوشد. آب تازه، آب روح. آب عشق، آب نَفَس. جان عاشق، زندگی میخواهد، رقص میخواهد، تپندگی و تپیدن میخواهد، نه فقه، نه شر، نه قفس.
" قلب، آزادی میخواهد.و آزادی آنِ من است،و در دامان من است.پس به سویم این مردگ
رویای با تو بودن را نمیتوان نوشت، نمیتوان گفت و حتی نمیتوان سرود. با تو بودن قصه ی شیرینیست به وسعت تلخی نداشتن و...و من همچون غربت زده ای در دامان بیکران دریای بی کسی به انتظار ساحل نگاهت مینشینم و میمانم تا ابد و تا وقتی شبنم زلال احساست زنگار غم را از وجودم بشویند و چه احمقانه و چه مشتاقانه در انتظار آن روزم یاد تو پرچم صلحیست میان هجوم بی امان این همه فکر ولی در هیاهوی بی نغمه ی وجودم کسی فریاد میزند. یک روز میاید که من دیگر دچارت نیستم، از ص
زن مسلمان باید در محیط خانه، دلآرام شوهر و فرزندانش باشد؛ مایهی آرامش زندگی و آسایش محیط خانواده باشد؛ در دامن پرمهر و پرعطوفت و با سخنان پرنکته و مهرآمیزش، فرزندان سالمی را از لحاظ روانی تربیت کند؛ انسانهای بیعقده، انسانهای خوش روحیه، انسانهای سالم از لحاظ روحی و اعصاب، در دامان او پرورش پیدا کنند و مردان و زنان و شخصیتهای جامعه را بهوجود آورد.۱۳۷۱/۹/۲۵
تصاویر کمتر دیدهشده رهبر انقلاب در لباس پاسداری و ۱۰ تعبیر ایشان درباره سپاه
رهبر معظم انقلاب اسلامی:
۱. تنها نیرویی که قادر است از انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، انقلابی دفاع کند، فقط سپاه است.
۲. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، این افتخار را دارد که زادهی انقلاب است و این خصوصیت را دارد که از درون دامان انقلاب روییده است. دیگران انقلابی شدند اما سپاه انقلابی به وجود آمد.
ادامه در لینک زیر
www.isna.ir/news/98012007060
@isna94
اى که دل ها همه از داغ غمت غمگین است
وى که از خون تو صحراى بلا رنگین است
نرود یاد لب تشنه ات از خاطره هاهر که را مى نگرم از غم تو غمگین است
زان فداکارى و جانبازى مردانه توبه لب خلق جهان تا به ابد تحسین است
نازم آن همت والا که تو را بود حسینکه قیامت سبب رشد و بقاى دین است
جان ز کف دادن و تسلیم به ظالم نشدنآرى آرى به خدا همت عالى این است
جاودان خاطره ی نهضت خونین تو شدچون که دین زنده از آن خاطره ی خونین است
جان به قربان تو اى کشته که خود فرمودىمرگ
ان شاءالله را که می نویسی صدایی- که مطمئنی از شیطان است- می گوید حالا تو می نویسی ان شاءالله وگرنه تا فردا ساعت چهار و نیم چه اتفاقی با این سرعت می خواهد رخ دهد که دیدار شما را بهم بزند؟؟؟... صبح بیدار می شوی و شادمانه در پی آماده شدن برای قرار عصر هستی ...دو ساعت قبل از چهار و نیم لرزه ای وحشتناک بر وجودت میفتد و تا حدی ادامه پیدا می کند که حتی توان دادن پیام برای بهم زدن دیدار را هم نداری و دست به دامان همسر می شوی برای تماس با مخاطب منتظر...
و ای
ان شاءالله را که می نویسی صدایی- که مطمئنی از شیطان است- می گوید حالا تو می نویسی ان شاءالله وگرنه تا فردا ساعت چهار و نیم چه اتفاقی با این سرعت می خواهد رخ دهد که دیدار شما را بهم بزند؟؟؟... صبح بیدار می شوی و شادمانه در پی آماده شدن برای قرار عصر هستی ...دو ساعت قبل از چهار و نیم لرزه ای وحشتناک بر وجودت میفتد و تا حدی ادامه پیدا می کند که حتی توان داد
در این حکومت آنقدر اوضاع خراب شده است که هرکس میخواهدمشکلش را حل کنند باید دسته جمعی استعفا بدهد یا شلوغش کند و به سرتاپای نظام تف کند و فحش بدهد تا حقوق خود را بگیرد والا حکومت به دادش نمیرسد این بود آرمان خمینی کبیر؟! این بود آرمان های صد ها هزار شهید انقلاب و جنگ؟!! اگر میخواستید این طور حکومت کنید بهتر نبود بگذارید شاه کار خودش را بکند و شما هم حوزه های علمیه را عملیه نمیکردید! شما که مجبورید برای حفظ این نظام با آرمان های الهی دست به دامان
دختر بزرگ خونه که باشی ، روزگار همه دل نگرونی های بقیه افراد خونه رو به خوردت میده ... بی صدا !
مثل مامور شکنجه، با چکمه های سیاه چرمی و دست دستکش پوشیده بیخ گلوت ! با لبخندی اغواگرانه و نگاه بدذاتانه!
شاید هیچ وقت ،هیچ کس نفهمه که تو ، کنج اتاقت همچنان که بقیه فکر میکردند داری برای امتحانت میخونی ،از دلشوره ی آینده ی برادرت و اوضاع و احوالش ، قلبت ضرب گرفته باشه ... تا اونجا که دست به دامان پروپرانولول شده باشی!
شاید هیچ وقت کسی نفهمه که تو نگر
بازگویم غم خودعاشقی ام عارکه نیست
دلِ بی کینه ی ماپرشده انبارکه نیست
شده ام عاشق وشیدای دوچشمان سیاه
عاشقی بستنِ لب هاوفقط زارکه نیست
شده پراشک،وجودم زتمنای دلم
رهِ اشکم که فقط ازرخ ورخسارکه نیست
مثل دریاشده دامان وجودم زغمت
هرچه فریادزنم،ساحلِ غمخوارکه نیست
رخ نمابازبیا بشنوی آوازه ی عشق
طی این مرحله هرگز،به تودشوارکه نیست
شده پر ازغم هجران توهرگوشه ی لب
دل بگویدغزلاتی لب گنه کار،که نیست
لبِ (میلاد) نکن فاش تو اسراردلت
پَسِ آن پرده تما
به سیم و زر چه حاجت بود؟! از اینها فراتر داشتپر از خورشید بود آری نگاهی کیمیاگر داشتزنان از بی حجابیها سر تسلیم افکندندولی کنزالحیا از چادر خود تاج بر سر داشتبزرگان عرب را یک به یک دیروز پس میزد که این دوشیزه فکر خواستگاری از پیمبر داشتزمانی که همه خورشید را تکذیب میکردندخدیجه چشمهای مصطفی را خوب باور داشتمیان قوم خود شأن و مقام او فراوان بودولی نزد پیمبر عزتی چندین برابر داشت نماز اولش را با علی پشت پیمبر خواندشکوه این سه تن باهم ه
نتیجه تمسک به ولایت حضرت جواد الائمه علیه السلام
شیخ معتمد شاذان بن جبرائیل قمی رضوان الله علیه از علمای بزرگ شیعه روایت کرده است که امیر المومنین علیه السلام فرمودند:
مَن أحَبَّ أن یَلقی اللّهَ وَ قَد رُفِعَت دَرَجاتُهُ وَ بُدِّلَت سَیِّئاتُهُ حَسَناتِ ، فَلیَتَوَلِّ مُحَمَّدَ الجَواد.
اگر کسی دوست داشته باشد خدا را ملاقات کند در حالی که مقام و مرتبهاش بلند گشته و گناهانش به حسنات تبدیل شده، باید به دامان ولایت محمد جواد متمسک شود.
ا
دین در برابر علم زانو زد
یادت باشد خانه خدا را هم بستن
نمازشان را تعطیل کردن
دیگر ضریحشان شفا نمیداد و خود بیمار بودند
یادتان باشد خودشان هم خرافاتشان را باور نداشتند
و پنهان شده بودند
و یادت باشد اماکن مقدسشان را هم با الکل تمیز میکردند
و یادت بماند علم و دین با هم در تضادند
ضریحی که عمری ملتی را شفا میداد
و منع مصرف الکل میکرد
حالا خود دست به دامان الکل شده
به راستی که تاریخ در آینده بما خواهد خندید....
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیمبِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحیم
«أَوَ أَمِنَ أَهْلُ الْقُرَىٰ أَن یَأْتِیَهُم بَأْسُنَا ضُحًى وَهُمْ یَلْعَبُونَ»
و یا اهل این آبادیها،از این در امان مى باشند که عذاب ما هنگام روز به سراغشان بیاید در حالى که سرگرم بازى هستند؟!
(سوره مبارکه اعراف/ آیه ۹۸)
❇️تفســــــیر ❇️ در این آیه مى افزاید: آیا اهل آبادى ها از این ایمنند که به هنگام روز در موقعى که غرق انواع بازى ها و سرگرمى ها هستند، عذاب ما دا
حق دارد دلگیر باشد
جمعهای که به جای دامان طبیعت
کنج خانهای چندمتری سپری شد !
جمعه دلگیر نیست ، ما گوشه گیریم ...
نرگس صرافیان طوفان
"متنهای کپی شده"
عنوان: جمعهها شرح دلم یک غزل کوتاه است ... که ردیفش همه دلتنگ توأم میآید (فاضل خانِ نظری)
همیشه این بحث آقازاده ها و پارتی دارها از بچگی در ذهن من بود و به نوعی با آن درگیر بودم. همیشه با مسائل اینچنینی و پارتی بازی و ناشایسته سالاری مشکل بنیادی داشتم. هر چه بیشتر می گذرد هم این مشکل من بیشتر از پیش میشه. البته در این دعوا ظاهرا طرف مقابل در حال پیروزیه و کمر من را به خاک می ماله
راستش این بحث ژن های خوب که مطرح شد یه کم خیالم راحت شد که اینا کلا با ماها فرق دارند و یه جوری نژاد برتر هستند. اینطوری کمتر اذیت میشم. قبول اینکه شهروند در
حاج بابا سلام
از وقتی تورا شناخته ام ، اسفند و فروردین برایم چیزی فراتر از اخرین ماه و اولین ماه سال شده ست ...
تو در اولین ماه سالی متولد شده ای و در اخرین ماه ۲۸ سال پس از آن دوباره ،متولد شده ای ، تولدی ابدی ، بی هیچ عدمی ...
خواستم هشدار گوشی را فعال کنم تا تولد جمعه ات را فراموش نکنم اما میدانی آن بازدارنده ی نهانم چه گفت ؟
گفت خاک بر سرت اگر امیال دنیایی آنقدر سرگرمت کنند که چنین روزی را از یاد ببری و برای یادآوری اش دست به دامان ملعبک ها شو
دنیا میلرزاند و منکوب میکند. دنیوی حسرت میکشد که وه چه قدرتی، چه منزلتی! حریص آه میکشد و تمنّای بیشتر میکند. خفته در خواب فروتر میشود. خشمگین سرختر می شود و داغ میطلبد. عاشق به هیچ میگیرد و خرّم میگذرد، چنانکه هرگز دنیا نبوده و نخواهد بود.
دنیا میکشد و خونبها میگیرد، از طفلان دنیا و طفیلیان دنیا. عاشق تماشا میکند، این دامنبیرونکشیده، و رقصان میگذرد. به حقیقت بگویم؛ او هست، این دنیاست که میگذرد، در نوار بهخاک
این بار من یک بارگی در عاشقی پیچیدهام
این بار من یک بارگی از عافیت ببریدهام
دل را ز خود برکندهام با چیز دیگر زندهام
عقل و دل و اندیشه را از بیخ و بن سوزیدهام
امروز عقل من ز من یک بارگی بیزار شد
خواهد که ترساند مرا پنداشت من نادیدهام
من از برای مصلحت در حبس دنیا ماندهام
حبس از کجا من از کجا مال که را دزدیدهام
در حبس تن غرقم به خون وز اشک چشم هر حرون
دامان خون آلود را در خاک می مالیدهام
چندانک خواهی درنگر در من که نشناسی مرا
زیرا از آ
هوای تمیــــز...آسمان آبی...زمین پاک...و دل من خواستار طبیعت...سیزده بدر شد، سیزده بدری بدون رفتن در دامان طبیعت / تو یه کانال تلگرام نوشته بود روز طبیعت واقعی اینه / واقعا روز طبیعت و کسی طبیعت رو به گند نمیکشه /دلم میخواد برم کتابفروشی / اون چندتا کتابفروشیِ خوشگلی که سراغ دارم و همه چی میفروشن... / همه چی تو دنیا رو ازمون گرفتن / دید و بازدید / کتابفروشی / طبیعت و... (البته برای شخصی تنهایی مثل من زیادم بد نبود)خیلی موقعیت خوبیه (یا خوبی بود) که بریم
می دانم شما از این حرف ها خوشتان نمی آید؛ اما موهایتان برای ما یلدا نگذاشته. سر انگشت که به سیاهیشان می رسد یلدا میشود افسانه. شب آنقدر کوتاه می شود که شما پلک بزنید.
پلک بزنید؟ پیش مردمک های لرزانتان که از چله نمی شود گفت بانو! شب کدام است؟ سیاهی که بود؟
گمانم بر این است که شب از رنگش وامدار شما باشد
که پیچک های در هم لولیدهی خانهمان از مژگان در هم پیچیدهتان ریشه گرفته اند. اصلا گمانم بر این است اخم شما سیستان را سوخت بانو.
شما که نمی
نه امیدی که بر آن خوش کنم دل نه پیغامی نه پیک آشنایی نه در چشمی نگاه فتنه سازی نه آهنگ پر از موج صدایی ز شهر نور و عشق و درد و ظلمت سحر گاهی زنی دامن کشان رفت پریشان مرغ ره گم کرده ای بود که زار و خسته سوی آشیان رفت کجا کس در قفایش اشک غم ریخت کجا کس با زبانش آشنا بود ندانستند این بیگانه مردم که بانگ او طنین ناله ها بود به چشمی خیره شد شاید بیابد نهانگاه امید و آرزو را دریغا آن دو چشم آتش افروز به دامان گناه افکند او را به او جز از هوس چیزی نگفتند در
ام البنین (سلام الله علیها ) مادر حضرت عباس (علیه السلام ) ، یکی از مادران برجسته تاریخ است که
زندگی او مالامال از عشق به ولایت و امامت بوده ، این بانوی با فضیلت، و
آگاه به زمان خویش از جمله کسانی بود که از حریم حسینی دفاع می کرد و مجلس
عزای شهید کربلا را برپا می داشت. صفات و ویژگی های فردی ایشان شامل ،
فضایل اخلاقی ،کمالات انسانی ، نیروی ایمانی ، شکیبایی ، بصیرت و... او را
به شایستگی در خانه امامت بانوی بانوان کرده بود. ام البنین (س) با معرفتی
ک
هشدار کرونا به جهان است
گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
از همره دامان سعودی است
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
(وی
در توصیف مقام کبریایی حضرت صدیق طاهره(سلام الله علیها)
اى بلند اختر که ناموس خداى اکبرى***عقلِ کل را دخترى و علمِ کل را همسرى
زینت عرش خدا پرورده دامان توست***یازده خورشید چرخ معرفت را مادرى
آن که بُد منت وجودش بر تمام ما سوى***گشت ممنون عطاى حق که دادش کوثرى
تاج فرق عالم و آدم بود ختم رسل***بر سر آن سرور کون و مکان تو افسرى
از گلستان تو یک گُل خامس آل عباست***اى که در آغوش خود خون خدا مىپرورى
مقتداى حضرت عیسى بود فرزند تو***آن چه در وصف تو گویم باز
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیرم دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
تو دریایی ! نه، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم مورِ آیات عظام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر الاوصیا، عالی اعلایی
«امامُ الانْسِ و الجِنَّه»، امامی
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیرم دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
تو دریایی ! نه، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم مورِ آیات عظام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر الاوصیا، عالی اعلایی
«امامُ الانْسِ و الجِنَّه»، امامی
الله اکبر.الله اکبر.الله اکبر.این حرف ننه کبری به حاجی که جلوی چشمش داشت درخانه زنابابرادرزاده خودفائزه مینمودبود.
حامدحاجی نگاهی به ساعت کردوگفت زن مگه نرفته بودی آرایشگاه الان اینجاچیکارمیکنی؟ننه کبری گفت نزدیک کعبه هم ازاین اقدامات انجام میدهی.حامدحاجی گفت دارم بهش ویتامین تزریق میکنم.
ننه کبری درمملکت عربستان نمیدانست چکارکندازشوهرش گرفته تاخاندان آل سعودهمگی مفسدفی الارض بودندالبته شوهرش نزدشیوخ بهایی معتبربودواوتوان اینکه ب
درسهایی از قرآن24بهمن+پاسخ
1- امام عسکری علیهالسلام، چه کسی را الگوی همهی امامان معرفی کرد؟
1) امام حسین علیهالسلام
2) امام علی علیهالسلام
3) حضرت زهرا سلاماللهعلیها
2- قرآن در سوره تحریم، چه کسی را به عنوان الگوی همهی مؤمنان معرفی میکند؟
1) همسر فرعون
2) همسر حضرت موسی
3) همسر حضرت نوح
3- در آیه 39 سوره نجم، خداوند از انسان چه خواسته است؟
1) سعی در انجام وظیفه
2) عمل برای نتیجه
3) هر دو مورد
4- خداوند برای جداکردن نوزاد از مادر موسی، چه وعد
ساعت ۹ بامداد روز شنبه ۱۴ بهمن در محل مدرسه شماره ۲ علوی یک مصاحبه مطبوعاتی با حضور قریب به ۳۰۰ خبرنگار ایرانی و خارجی برگزار شد که در آن ابتدا خلاصهای از نظریات خمینی خوانده شد؛ سپس سوالات خبرنگاران آغاز گردید که خلاصهای از پاسخ خمینی به این شرح بود:
کاری نکنند که مردم را به جهاد دعوت کنم، اگر موقع جهاد شد میتوانیم اسلحه تهیه کنیم. دولت را بزودی معرفی خواهیم کرد. اعضای شورای انقلاب تعیین شدهاند. از ارتش میخواهم هر چه زودتر به ما متصل
عصر عاشورا وقتی واقعه تمام شد برخی از اهل بیت و کسانی که در آنجا بودند که اغلب
هم از زنان بودند فرار کردند،برخی سوختند و برخی هم از هوش رفتند. در این میان
دختر بچه ای در دامان حضرت زینب کبری سلام الله علیها بیهوش شده بود و وقتی بهوش آمد
هیچ سوالی نپرسید به جز یک سوال! نه از سوختن ناراحت بود،نه از دردو نه هیچ چیز
دیگر فقط پرسید که عمه جان معجرم کجاست.! اینجا ارزش حجاب مشخص میشود.
چرا؟، به دلیل اینکه پای این معانی که یکی از آنها حجاب است امام حسی
سفر با افراد همفکر همیشه سرگرم کننده است. هنگام بازدید از مکانهای مورد علاقه خود شادی چند برابر می شود و میهمانان را برای تفریح با دوستان خود انتخاب می کنید. تصور کنید خانه خود را در هر مکانی که با دوستان خود بازدید می کنید داشته باشید - جالب به نظر می رسد ، اینطور نیست؟ OYO Home در اینجا برای تحقق رویاهای خود در یک پلک چشم است!
OYO Home فراتر از مفهوم اتاق هتل است زیرا شما می توانید یک اتاق نشیمن ، یک بالکن ، فضای فضای باز ، آشپزخانه و خیلی چیزهای د
از بدترین روزایی که توی مدرسه میگذرونم روزاییه که جشن داریم. خیلی دلم میخواد از حساسیتم کم کنم، اما هروقت آهنگایی که پخش میکنن رو میشنوم، هروقت میبینم دخترا با اون آهنگا خوشحال میشن و میرقصن حالت تهوع بهم دست میده و غمگین میشم که جای کلی موسیقی خوب تو مدرسه خالیه.خانم کیسی بهم گفت: انشاءالله نویسنده بشی!با همین یهجمله تا الان ذوقزده و خوشحالم. عیارنامه رو خوندم و برای چندمینبار شیفتهی نگاهِ بیضایی به "زن" شدم. زنهایی که ان
✅نکته طلایی نهم: عشق و محبت به فرزند
⬅️وظیفه پدر و مادر تنها تأمین غذا و لباس و بهداشت فرزند نیست، بلکه فراتر از آن اظهار محبت و مهربانى نسبت به فرزند است.⬅️محبت را باید از دل به زبان و عمل آورد تا فرزند آن را واقعاً لمس کند.⬅️الف: پیامبر، شیدای امام حسن و امام حسین بود. آنان را میبوسید و به اصحاب خود میفرمود: من از شدت علاقهام به این دو، دوست دارم زندگیم را میان آنها تقسیم کنم. (بحارالأنوار، ج43، ص315)⬅️ب: امام صادق علیه السلام مىفرمای
هشدار کرونا به جهان است
گویا که به هشدار نهان است
ویروس کرونا ز پلیدی است
از همره دامان سعودی است
شک بر چه سزاوار که این بار تنیدند
از هول حلیمی و به دیگی که رسیدند
شک بر چه که دین از کفشان رفت
آیا دل ما را که شکستند،شنیدند؟
ا
رسانههای ارزشی کمی از سبک زندگی غربی دل بکنند و فریب حوزه علمیه سکولار و علمای لیبرال را نخورند و به قول روحانی (شیخ کذاب) که میگفت: من میدونم شماها کجاها زندگی میکنید! دل از ناف تهران و شهرهای بزرگ بکنند و به دامان طبیعت و فطرت خود رجوع کنند تا ببینند که سخنان اهل بیت علیهم السلام و آیات نورانی قرآن برای 1400 سال پیش نبوده و در زمان ما نه تنها موثر است که جایگزین حقیقی فرهنگ غرب و همه فرهنگهای بشری دیگر است؛ ولی افسوس چیزی را که این حوزه و
تنهایی سفر کردن وقتی شروع می شود که آدم بفهمد برای خوشحال بودن و خوش گذراندن به کس دیگه ای احتیاج ندارد... بداند نیازی نیست برای داشتن یک حس خوب، دست به دامان کس دیگری شود...
آدم اول باید بتواند از بودن با خودش لذت ببرد... خودش را دوست بدارد... گاهی با خودش بخندد... و طلسم تنهایی که نمیشود را بشکند...!
یکی از روزهای پاییزی که تحت فشار بیحوصلگی زیاد و روزمرگیهای کسل کننده بودم، تصمیم گرفتم بدون همراه داشتن هیچکس و فقط همراه خدایم یک سفر کوتاه و ن
متا فیزیک چیست؟
بیگ بنگ: شیادان و هدایتکنندگان برنامهء فریب عمومی گاه برای موجّه کردن روشهای خود دست به دامان بهکارگیری واژگان پرطمطراق و تکدّی و استقراض از اصطلاحات تخصصی حوزههای دانش و فلسفه میشوند. از آنجا که در روزگار ما با وجود گردش حجم انبوه دانش و اطلاعات عمومی ، کمتر از گذشته میتوان افراد را با واژگانی چون آل، بختک، یک سر و دو گوش و …. فریب داد و اقناع کرد ، واژگانی همچون متافیزیک، کوانتوم، الکترومغناطیس، انرژی
ساخت و ساز الگوی یقه ایستاده
یقه ایستاده تا یقه در دماغه ، چاکرا و تام فورد.این نوع یقه جالب ترکیبی از برش برای یقه ایستاده و یقه یقه ساده است. برش یقه مانند یقه ایستاده در گردن ساخته می شود ، بنابراین لبه شکاف فقط در قسمت جلویی شروع می شود. این یقه بخصوص تصفیه شده ، هر ژاکت را مجلسی شیک و عجیب می کند.
یقه ایستاده ایستاده طرح
همپوشانی دکمه و موقعیت های دکمه های دکمه را علامت بزنید. شکاف حلقه را علامت بزنید. خط گردن را 1 سانتی متر در شانه پایین بی
دامان گوده مره تنگ بومه گیله لایداران خاله جی مره سنگ بومه ی گیله لایمی تیلیفه مار می جنگ بومه ی گیله لایمره تو بزه ی مره تو بزه ی گیله لایتی خواب رگه ده داس بزنه ای ده داس بزنه ای... گیله لای جاننه تنها تی چوشم باران ببارست گیله لایمرغ و ماهی مره زار بناله ست گیله لایداران چو جی خون بکله ست گیله لایمره تو بزه ی مره تو بزه ی گیله لایتی خواب رگه ده داس بزنه ای ده داس بزنه ای... گیله لای جانمو خواستی تره خوشبخت بوکونم گیله لایتی جانه تازه رخت دوکونم
مسافت نزدیک«غریب» برایم نوشته است: امروز، میان نماز ظهر و عصر، دعای ابوحمزه - از امام سجاد علیهالسلام - را خواندم. در برخی از دعاها و مناجاتها قید زمان و مکان را برمیدارم؛ یکی از آنها همین دعای ابوحمزه است. مناجات شعبانیه، دعای کمیل، و مناجات خمسعشر نیز اینگونهاند. برای خواندن اینها نباید در انتظار فلان زمان یا رسیدن به فلان مکان بود. در دعای ابوحمزه، وقتی به جمله «ان َالراحل إلَیکَ قَریبُ المَسافَةِ؛ آنکس که بهسوی تو آید، را
با موزیکِ تو همراه باشید با آهنگ جدید: دانلود آهنگ خداحافظ ای شعر شبهای روشن به نام سلام آخر با صدای احسان خواجه امیری همراه متن ترانه و بهترین کیفیت
Download New Music BY : Ehsan Khajehamiri | Salame Akhar With Text And 2 Quality 320 And 128 On Musiceto
متن آهنگ سلام آخر احسان خواجه امیری
♬♬♬
سلام ای غروب غریبانه دلسلام ای طلوع سحرگاه رفتنسلام ای غم لحظه های جداییخداحافظ ای شعر شبهای روشنخداحافظ ای شعر شبهای روشنخداحافظ ای قصه عاشقانه
♬♬♬خداحافظ ای آبی روشن عشقخداحافظ ای عطر شع
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیری دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
نمی گویم کرامت را تویی معنا
کرامت از تو دارد آبرویش را
تو دریایی ! نه ، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم گوشه ای از احتشام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر
#زندگی_به_سبک_مهدی (۳۸)
تربیت فرزند در دامان اهلبیت میتونه بهترین نوع تربیت باشه که باعث میشه تمام ابعاد کودک رشد پیدا کنه!اما این امر یه زمینه میخواد که بچه ها علاقمند به فضا های مذهبی بشن و با زور و بی حوصلگی بچه رو از محیط های مذهبی زده نکنیم .
یکی از همکارهای شهید لطفی می گفت یادمه محرم سال ۹۶ مهدی رو توی پارکینگ دانشگاه امام صادق ع دیدم که دست دختر کوچیکش زهرا خانوم تو دستش بود و میرفت هیئت میثاق با شهدا . وقتی به هم رسیدیم دخترش یه سلام و عل
واجب بودن حجاب برای زنان از ضروریات دین مبین اسلام است. واجب بودن حجاب از نظر قرآن، گفتار پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع) نیز به حکم عقل و اجماع رأی فقها و علمای اسلام امری ثابت است. در قرآن، حدود چهار آیه به واجب بودن حجاب دلالت دارد. اما در مورد حفظ عفت و پاسداری از حریم آن، بیش از ده آیه در قرآن وجود دارد. چهار آیه ای که بر وجوب حجاب برای زنان دلالت دارد عبارتند از آیه: 30 سوره نور، 59، 33 و 23 سوره احزاب، «وَ قُلْ لِلْمُؤمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ اَبْصار
زبان بسته ام را باز کن مولا
خودت این شعر را آغاز کن مولا
حقیری دست بر دامان تو هستم
کویرم تشنه ی باران تو هستم
نمی گویم کرامت را تویی معنا
کرامت از تو دارد آبرویش را
تو دریایی ! نه ، دریاهای بسیاری
برای طبع من مضمون دشواری
من از تو قطره ای را هم نمی دانم
به وقت شعر در ابهام می مانم
«علیٌّ حُبّهُ جُنَّه» ، ملاکی تو
به درگاه تعالی بس که خاکی تو
«قَسیمُ النّارِ وَ الجَنَّه» مقام تو
عوالم گوشه ای از احتشام تو
«وَصیُّ المُصطفی حَقّا» که مولایی
تو خیر
هر که آمد نشانِ ایمان داد ، کرده قصدِ فریبِ ما مردم
یا کسی که به زهد فرمان داد ، کرده دستش به جیب ما مردم
گاه گاهی زِ دفتر و دیوان ، گاه گاهی زِ سفره ی بی نان
گاه گاهی زِ طفلِ بی بابا ، گاه خورده زِ سیبِ ما مردم
تا شکمها ، پر شد از نعمت ، میزند لافِ طاعت و خدمت
خادمِ آستانِ خود شده اند ، والیانِ نجیبِ ما مردم
خوردنِ چشمه هایِ این سامان ، بردنِ دشتهایِ این دامان
شد نسیبِ امیر و یارانش ، غصه اش شد نسیب ما مردم
تا که با یکدگر غریبه شدیم ، از ه
ای مونس پنهان من
ای تو همه جانان من
ای راز من اسرار من
ای درد وهم درمان من
درخرمن مستانه ام
نقش تو و دامان من
از شعله های نقش تو
رقصان شده اوزان من
درجان من آتش زدی
تا جان شوی درجان من
حمیدرضا ابراهیم زاده
1394/11/30
تمامی حقوق مربوط به نشر این اثر درانحصار مولف محفوظ است
خطاب به زنان میهنم، لطفا اگر نگران سرنوشت ایران، سرنوشت خود و دخترانتان هستید بدقت بخوانید و اگر موافق بودید به اشتراک بگذارید:هر زنی که در جمهوری اسلامی رای میدهد یعنی با صدای بلند به همه ی جهان میگوید: من قبول دارم که عقلم نصف مرد است، من می پذیرم که ارزشم نصف بیضه ی چپ مرد است، من تحقیر و حجاب اجباری را قبول دارم، من می پذیرم که شهادتم نصف مرد است اما هنگام رای گیری میتوانند از رای من برای تثبیت و حکومت بر من استفاده کنند، من می پذیرم ک
شعر میلاد نور
محمود شاهرخى (جذبه)
امشب شب فرخنده میلاد نور است
بى پرده نور غیب مطلق دَر ظهور است
امشب عیان گردید آن سرّ نهانى
کو خواند بر موسى حَدیث لن ترانى
امشب به بزم قدس، شورى عاشقانه است
لاهوتیان را از طرب بر لب ترانه است
نخل مراد انبیاء امشب ثمر داد
شاخ امید اولیاء بالید و بر داد
در کارگاه غیب، نقشى تازه بستند
امشب کتاب شرع را شیرازه بستند
بشکفت امشب سرّ حق در جان نرگس
سر زد گل توحید از دامان نرگس
سر زد ز بُرج غیب و از شرق حقی
ای گل سر سبد باغ ولا مهدی جانبه کنار پدر خویش بیا مهدی جان
سوزد از زهر هلاهل جگر بابایتای به درد من دلخسته دوا مهدی جان
از سر مهر سرم را تو به دامان بگذارکن پدر را ز سر مهر دعا مهدی جان
زهر آتش زده بر جان من و می سوزدهمچو شمعی ز سرم تا کف پا مهدی جان
روزم از زهر هلاهل شده همچون شب تارجگرم سوخته از زهر جفا مهدی جان
گرچه سوزد جگرم ز آتش این زهر ولیمن بمیرم ز غم کرب و بلا مهدی جان
خانه ی حضرت زهرا (س) که ز آتش می سوختسوخت از درد و غم و غصه مرا مهدی جان
د
شکر! شدم غرق در قطره ی باران تو
دامن ما را گرفت گوشه ی طوفان تو
طبعِ حقیرم کجا! ماه منیرم کجا!
دفتر و شعر و قلم، واله و حیران تو
عمر برایم کم است تا بنویسم فقط
نقطه ای از صفحه ی اول عنوان تو
شاعر درگاه تو حضرت جبریل نیست
حضرت پروردگار بوده غزلخوان تو
خوانده برای تو «یا ایتها النفس ...» را
«راضیةً مرضیه ...»، پیکر عریان تو
گردش هفت آسمان طوف وجود تو است
برده دل از عالمین زلف پریشان تو
جن و ملک بنده و خادم خان تو أند
کون و مکان تابع و گوش به فرمان تو
آدم
شکر! شدم غرق در قطره ی باران تو
دامن ما را گرفت گوشه ی طوفان تو
طبعِ حقیرم کجا! ماه منیرم کجا!
دفتر و شعر و قلم، واله و حیران تو
عمر برایم کم است تا بنویسم فقط
نقطه ای از صفحه ی اول عنوان تو
شاعر درگاه تو حضرت جبریل نیست
حضرت پروردگار بوده غزلخوان تو
خوانده برای تو «یا ایتها النفس ...» را
«راضیةً مرضیه ...»، پیکر عریان تو
گردش هفت آسمان طوف وجود تو است
برده دل از عالمین زلف پریشان تو
جن و ملک بنده و خادم خان تو أند
کون و مکان تابع و گوش به فرمان تو
آدم
آسمانی ترین مهربانی: روایاتی از زندگی کریم ترین بخشنده زمین، امام جواد(ع).
آسمانی ترین مهربانی: سیدمهدی شجاعی
معرفی:
می خواستم تو را خورشید بنامم از روشنایی منتشرت،دیدم که خورشید، سکه صدقه ای است که تو هر صبح از جیب شرقی ات درمی آوری، دور سر عالم می چرخانی و درصندوق مغرب می اندازی.و بدین سان استواری جهان را تضمین می کنی.می خواستم تو را ابر بنامم؛ از شدت کرامتت،دیدم که نسیم، فقط بازدم توست که در فضای قدسی فرشتگان تنفس می کنی.به اینجا رسیدم که:ز
فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد
آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد
فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان
در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد
فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛
فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد
فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی
فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد!
فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده
یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد
فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری
فتنه شاید خوابی از آن چش
ارادت خیلی زیادی به شهدا و خانواده هاشون داشت...
یه آرشیو کامل از خاطرات و سیره زندگی شهدای دفاع مقدس داشت
یکی از تفریحاتش رفتن سر مزار شهدا بود هر موقع که توی زندگی به مشکلی برخورد میکرد دست به دامان شهدا میشد...
اگر تشییع پیکر شهیدی میشد هر جوری بود خودش رو میرسوند...
زمان تشییع شهید قارلقی تا صبح بیدار بودند و در حال تدارک مراسم شهید...
وقتی میرفتیم گلزار شهدا ،با حسرت به سنگ شهدایی که سن کمی داشتن نگاه میکرد همیشه به حالشون غبطه میخورد، میگف
داشتن
پناهگاهی دائمی و ایمن در دامان طبیعت یا در بطن جاذبه ای جغرافیایی یکی از رویدادهاییست
که هر انسانی کم و بیش به آن تمایل دارد . وجود سرپناهی به منظور آسودن در زمان
های بیکاری و یا دوری از هیاهوی شهرها از جمله مهمترین عواملیست که سبب شده است تا
عده فراوانی از هموطنانمان به ابتیاع یا ساخت ویلای پیش ساخته روی بیاورند ، اما
چرا عموم ویلاها به ویژه در استان های شمالی ایران پیش ساخته هستند ؟
یکی
از مهمترین علل استفاده از ویلاهای پیش ساخته امک
باران حضورت که ببارد تنهایی ام
خشکسالی اش را تعطیل می کند
به حرمت قطراتی از جنس تو
•
اس ام اس باران
sms baran
•
در این شبــهای بـــارانی غــــــم انگیز است تنـــــــهایــــــی
بـــــــه امـــــــید نگـــــــاهی تلــخ که می آیـــــی
به احســــاست قســــــم یــــک شب
دلم می میرد از حسرت
و من اهسته میگویم :
تــــــو هــــــــم دیـــــگر نمـــیـــایــــی …..
•
اس ام اس باران
sms baran
•
بــــــــاران مــی خـــواهــــم
آنـــقــدر شــــدیـــ
محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، مشهور به شیخ صدوق در شهر مقدس قم چشم به جهان گشود. هیچ یک از تذکره ها
تاریخ ولادت وی را مشخص نکرده اند، اما آن چه مسلم است، ولادت ایشان قبل از 305
هجری قمری نبوده و تنها به این اشاره شده که شیخ صدوق در یکی از سال های 306، 307
و 308 هجری قمری به دنیا آمده است.
شیخ صدوق، روزگار کودکی و جوانی اش را در دامان علم و فضیلت و زهد و تقوای پدر
بزرگوارش، علی بن بابویه سپری کرد و در محضر پدر، علوم و معارف را همراه با ترب
علی علی زاده دیر متولد شد. تازه توفیق پیدا کرد بیاید به دامان انقلاب و گفتمان اسلام ناب. عرض خیر مقدم؛ اما
قرار نیست از راه نرسیده بشود پیشنماز جماعت حزب الله و لیدر نیروهای انقلاب و بولتن های بصیرت افزایی نهادها را بلغور کند.
دمش گرم که از ماهیت و مبانی انقلاب در مجموع خوب دفاع می کند؛ اما سر ورود به مصادیق باید تأمل بیشتری داشته باشد و پایش را از گلیمش درازتر نکند.
او مدعی برائت از تفکر اکبر هاشمی است؛ اما اکبر هاشمی درونش زبانه می کشد و مثل
درباره این سایت